سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی

بوی باران می آید . پنجره را باز می کنم. دست نوازش گر باد گونه هایم را لمس می کند.

درختان دست در دست هم نهادند و به پای کوبی مشغول اند. شکوفه های سبز رنگ بهاری در هوای معطر باران در حال عشوه گری اند.

و من نظاره گر تمامی این زیبایی ها هستم.

چه زیباست وقتی معشوقه ی انسان طبیعت باشد.و چه زیباتر می شود دوستی من و باران. من و این همه شوق و شور فقط با تو امکان پذیر است. و اگر تو نباشی من همان مجنون خراب دلم که از سر عشق تو آواره شده ام.

نگاهم کن . به چشمانم زل بزن.بنگر این همه شوق در وجود من به قطره الماسی تبدیل شده است که تو را به وجد می آورد تا طوفانی بباری.

ببار همچون چشمه ی خشک چشم من.دست در دست باد بگذار و پایکوبی کن همچون من که  دست در دست او گذاشتم و مجنونانه سرودم و عاشقانه پایکوبی کردم.

رقص  باد و باران همانند قصه ی من و دل اوست. دلی که هرگز شیدا نشد و منی که هرگز ما نشد.

 

                                                         آسمان شاد


ارسال شده در توسط زاغ عاشق