سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی

پاییز جان ، بدرود هجرت چه طوفانیست

رفتی و این رفتن تصویر حیرانیست

پاییز من دیگر این دل شکیبا نیست

نفرین بر این هجرت لعنت به تنهاییست

پاییز شبها هم از دوریت گنگند

جز سوگ این هجرت یلدا  نشان چیست

پاییز آغازت با مهرگان بودست

مهری که غیر از تو بر فصل دیگر نیست

پاییز گلها را با جادوی باران

شیدایشان کردی چون بوته ها خالیست

دریا زعشق تو طوفانی و وحشیست

سرما ز یاد تو دور از شکیباییست

پاییز می دانی زیبایی ات چند است

یک جمله ی ساده برتر ز زیباییست

در نم نم خیست عشقی به من دادی

تصویر زیبایش چون زندگی جاریست

من یادگارت را در دل نگه دارم

رفتی و این هدیه تا مرگ من باقیست

پاییز جان اما مستم از مهرت

چون یادگار تو همچون تو رویاییست

 

**باز امسال همانند سال ها پیش در آخرین لحظات باهم بودنمان مرا بوسیدی و گفتی نگران مباش باز  برمیگردم .

لحظه ی رفتن اشک نه مرا امان داد و نه تو را .باز مانند همیشه نگاهت کردم و گفتم این چه رسمی است مرا در آخرین لحظات بودنت به زندگی میبخشی و هنگامی که میخواهم با تو باشم میگذاری میروی .

و تو باز مثل همیشه با صدای بارنیت میگویی که این رسم روزگارو عاشقی است.

تو رفتی و باز من در فراق تو به سوگ نشسته ام 9 ماه دیگر باید صبر کنم تا تو رو دوباره در آغوش بگیرم . دوستت دارم به اندازه ی تمامی تپش های قلبم .**

 

                                            اشک هایم را بوسیدی و رفتی


ارسال شده در توسط زاغ عاشق