دوست عزيز سلام
اميدوارم هر جايي كه هستي سالم، پيروز و سلامت باشي و اين آدرس رو هنوز حفظ كرده باشي.
توي آرشيو وبلاگت شعري تحت عنوان «پائيز» يا «شبهاي تنهايي پائيز» به تاريخ 19 مهرماه 1383 ديدم. اگه ممكنه لطف كن و راجع به اين شعر برام توضيح بده. اينكه شاعرش كيه و خيلي چيزهاي ديگه. يادمه كه حدوداً 10 سال پيش اين شعر رو توي يكي از برنامههاي راديو پيام شنيدم. برنامهاي كه با صداي گرم حميد امجد اجراء ميشد. ياد اون روزها بخير!!!!!
فقط اميدوارم حال و حوصله جواب دادن به منو داشته باشي.
هميشه نيك باشيد!
ارادتمند ـ آزادي
سلام
خاموشي ام را ياد تو مي شكند، كه سازيست با هفت دستگاه همه شور ...
بسيار زيبا مي نويسيد. موفق باشيد.
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلي يَدَيْهِ
و روز رستاخيز، روزي است كه ستمكار و بيداد پيشه، بسان «عُقْبَه» از فرط ندامت و حسرت انگشت خود را ميگزد و بر خود ميپيچد.
ما همه روزي از اينجا ميرويم
كاش اين پرواز را باور كنيم
كاش بين ساكنان شهر عشق
پاي خويش را پيدا كنيم
كاش رسم دوستي را سادهتر
مهربانتر آسمانيتر كنيم
كاش اشكي قلبمان را بشكند
با نگاه خستهاي ويران شويم
تا پيام بعد باي